دو سال و نیم پیش وقتی این عکسو گرفتم برام کلی معنی داشت، انگار این مسیر زندگیم و اهدافم بود و حالا رسیده بودم به انتها و کلا برای خودم یک یا دو هدف بزرگ دیگه تصور میکردم ??اما الان مطمئنم که مسیر جدیدی همچنان ادامه داره ✅
#قسمت_پنجم : من بعد از اینکه مدارک مورد نیاز مجوز را تحویل دادم خیلی بیشتر از گذشته مشغول به کار شدم و با یه گروه از دوستان هم رشته خودم شروع به برگزاری دوره ها و کلاسهای روانشناسی برای خودمون کردیم و تصمیم گرفتیم هر کدوم دانسته های خودمونو بهم انتقال بدیم ( چه دوران پر خاطره و تجربه ای بود ، دوستانی که خیلیاشون الان برای خودشون مشاوران و روانشناسان حرفه ای هستن ) هفته ای یک با دو بار در سالنی در شهرداری جنت آباد کنارهم بودیم و می آموختیم و تجربه میگرفتیم ?نزدیک به سه سال ادامه داشت .
تو این مدت من یکی از روانشناسان مورد تایید شهرداری عنوان شدم و مراجعین خودمو هم در درکلینیک باران میدیدم . همچنان منتظر مصاحبه نظام بودم و البته در شروع مسیر مهاجرت به امریکا !که در خرداد ۹۵ بلاخره وقت مصاحبه من گذاشته شد من اون روز بعد کلی نگرانی و اضطراب در جلسه کمیسیون حاضر شدم و همون روز مشخص شد که پذیرفته شدم و بلاخره یه نفس راحتی کشیدم ، انگار دیگه همه چی تموم شده و من نتیجه همه چیزو دیدم وتمام ?غافل از اینکه تازه اول راه بودم ?بعد گرفتن مجوز در کلینیک های مختلفی مشغول شدم مثل کلینیک فردوس که خاطرات بسیار زیادی برای من داشت ، دوره ای به عنوان مشاور در مشاوره تلفنی صدای مشاور بودم و بعد از اون خودم با همکاری دو نفر از دوستان مرکز مشاوره تلفنی راه اندازی کردیم ، هرچند که خیلی کوتاه بود ?(و من همچنان در مسیر مهاجرت بودم و به لطف ترامپ عزیز پرونده ما که در آخرین مرحله بود ، بسته شد و شاید این یکی از شکستهای مهم زندگیم بود ،) اما من که همیشه راه های جایگزین برای خودم میزارم اینبار به سمت کانادا رفتم و شروع کردم به صورت فشرده آیلتس خوندن( ۲ سال درگیر زبان بودم اما بنا به دلایلی و مشکلات شخصی به امتحان اصلی نرسیدم با اینکه آمادگی کافی داشتم ?).
سال ۹۶ وارد مرکز مشاوره ستاره ایرانیان شدم که یکی از پر تجربه ترین و بهترین سال های زندگیم اونجا بود و کلی تجربه و کلی مراجعانی که خیلیاشون همین الان هم اینجا همراهم هستن ?فول تایم فقط کار میکردم و همچنان درگیر مهاجرت و در نهایت دو بار ریجکت شدیم به دلایل نامعلوم ?ولی بعد تجربه امریکا که زندگیو رها کرده بودم به امید مهاجرت
#قسمت_پنجم : من بعد از اینکه مدارک مورد نیاز مجوز را تحویل دادم خیلی بیشتر از گذشته مشغول به کار شدم و با یه گروه از دوستان هم رشته خودم شروع به برگزاری دوره ها و کلاسهای روانشناسی برای خودمون کردیم و تصمیم گرفتیم هر کدوم دانسته های خودمونو بهم انتقال بدیم ( چه دوران پر خاطره و تجربه ای بود ، دوستانی که خیلیاشون الان برای خودشون مشاوران و روانشناسان حرفه ای هستن ) هفته ای یک با دو بار در سالنی در شهرداری جنت آباد کنارهم بودیم و می آموختیم و تجربه میگرفتیم ?نزدیک به سه سال ادامه داشت .
تو این مدت من یکی از روانشناسان مورد تایید شهرداری عنوان شدم و مراجعین خودمو هم در درکلینیک باران میدیدم . همچنان منتظر مصاحبه نظام بودم و البته در شروع مسیر مهاجرت به امریکا !که در خرداد ۹۵ بلاخره وقت مصاحبه من گذاشته شد من اون روز بعد کلی نگرانی و اضطراب در جلسه کمیسیون حاضر شدم و همون روز مشخص شد که پذیرفته شدم و بلاخره یه نفس راحتی کشیدم ، انگار دیگه همه چی تموم شده و من نتیجه همه چیزو دیدم وتمام ?غافل از اینکه تازه اول راه بودم ?بعد گرفتن مجوز در کلینیک های مختلفی مشغول شدم مثل کلینیک فردوس که خاطرات بسیار زیادی برای من داشت ، دوره ای به عنوان مشاور در مشاوره تلفنی صدای مشاور بودم و بعد از اون خودم با همکاری دو نفر از دوستان مرکز مشاوره تلفنی راه اندازی کردیم ، هرچند که خیلی کوتاه بود ?(و من همچنان در مسیر مهاجرت بودم و به لطف ترامپ عزیز پرونده ما که در آخرین مرحله بود ، بسته شد و شاید این یکی از شکستهای مهم زندگیم بود ،) اما من که همیشه راه های جایگزین برای خودم میزارم اینبار به سمت کانادا رفتم و شروع کردم به صورت فشرده آیلتس خوندن( ۲ سال درگیر زبان بودم اما بنا به دلایلی و مشکلات شخصی به امتحان اصلی نرسیدم با اینکه آمادگی کافی داشتم ?).
سال ۹۶ وارد مرکز مشاوره ستاره ایرانیان شدم که یکی از پر تجربه ترین و بهترین سال های زندگیم اونجا بود و کلی تجربه و کلی مراجعانی که خیلیاشون همین الان هم اینجا همراهم هستن ?فول تایم فقط کار میکردم و همچنان درگیر مهاجرت و در نهایت دو بار ریجکت شدیم به دلایل نامعلوم ?ولی بعد تجربه امریکا که زندگیو رها کرده بودم به امید مهاجرت
